entezar


تنها مــــــــــــــردی که عاشقش بودم

 

روزهای ِ آرام ِ من، در کنار ِ تویی معنا میگیرد که معنای ِ آرامشی

 

من به تویی دچار می شوم که رویاهایم را ساختی

 

 

زندگی همان معنایی را دارد که با اولین حضورت فریاد زدی

 

 

من هنوز به همان حس ِ زیبای ِ با تو بودن دچارم و این حس ِ بی مرز، ترجمان ِ همه نبودن هایت است

 

امن تریم حریم ِ دنیا، مرز ِ با تو بودن است

 

من دوست دارم در همان لحظه جادویی ِ حضورت تا ابد تاب بخورم... بخندم و همه این غم ها را نبینم...

 

دلتنگی های  ِ عمیق ِ امروزم فرش ِ راه ِ تنها مردی است که عاشقش هستم...

 

امروز جایگاه ِ من عظمت ِ مقدس ترین حس ِ دنیا را صاحب است

 

تنها مردی که عاشقش هستم، به اندازه تمام ِ دلتنگی های ِ فلب ِ کوچکم، به دور بودن مجبور است

 

تنها مرد ِ آرزوهایم، مقدس ترین آغوش دنیا را دارد، و من دیوانه وار در جستجوی ِ آرامش  ِ  وجود ِ عزیزش هستم

 

تنها مردی که عاشفش هستم، ناب ترین شعر دنیا را از برایم سرود و رفت تا به دلتنگی ها رنگ ِ امتحان زند

 

حال من مانده ام و این خستگی های ِ تمام نشدنی

 

من هستم و این راه ِ طولانی که باید طی شود...

 

من هستم و خواهش ِ تنها مردی که عاشقش بودم

 

من هستم و موفقیتی که باید باشد، به پاس ِ همه سپیدی های ِ وجود ِ تنها مردی که عاشفش بودم...

 

پــــــــــــــــــــــــدرم

 

 


پنج شنبه 30 تير 1390برچسب:,

|
 

  

 

عشق با روح شقایق زیباست                        عشق با حسرت عاشق زیباست 

          عشق با نبض دقایق زیباست                        عشق در حسرت دیدار تو بودن زیباست   

 

راز شاد زیستن انجام انچه دوست داری نیست ،بلکه دوست داشتن ان چیزی است که انجام می دهیم. 

 

          به کسی عشق بورز که لایق عشق باشد نه تشنه عشق ،زیرا تشنه روزی سیراب می شود. 

 

      مهر و محبت چیزی است تقسیم شدنی  ولی عشق نه.  

 

            عشق ورزیدن به کسی که لیاقت دوست داشتن را ندارد نوعی اسراف در محبت است


پنج شنبه 28 تير 1390برچسب:,

|
 

     

 به نام خدا به نام خدایی که عشق وآفرید

 

 

 خیلی دوست داشتم وقتی دارم حرف دلم و براتون می نویسم

 

 

 

 دلم غمگین نباشه...دوست داشتم دلم شاد باشه مثل اون

 

 

 

سالهایی که به عشقش زنده بودم و الان مثل مرده هام.

 

 

 

خیلی دوست داشم مثل همین چند ساعت پیش ، قبل از اینکه

 

 

 

 بهش زنگ بزنم با یادش نفس بکشم ، اما الان نفس کشیدنم

 

 

 

برام سخت شده ، انگار دیگه روح تو تنم نیست.

 

 

 

ای کاش هیچ وقت اون جواب و نمی شنیدم جوابی که

 

 

 

می گفت:

 

                            دیگه دیره...

 

 

 

خیلی ناراحت شدم وقتی فهمیدم عشقی که من بهش دارم

 

 

 

                             یه طرفست

 

 

 

شما جای من بودید چی کار می کردید وقتی می دید  کسی

 

 

 

 که تمام عمر به یادش بودی حالا بهت می گه دیگه دیره؟

 

 

 

آره شاید راست بگید... چرا بهش نگفته بودی دوستش داری؟

 

 

 

به خدا انگار دنیا رو سرم خراب شده انگار به بن بست رسیدم.

 

 

 

دوست دارم دیگه زنده نباشم اما... خدا بزرگه...

 

 

 

آخه من چی کار کنم وقتی خجالت می کشیدم در مورد عشق

 

 

 

با هاش حرف بزنم در حالی که اون از من بیشتر و بیشتر دور

 

 

 

 می شد و من بیشتر و بیشتر عاشق و دیونش می شدم.

 

 

 

آره می گفت دیره...

 

 

 

          می گفت کاش زودتر در موردش حرف می زدی...

 

 

 

حالا من موندم و یه عالمه دلتنگی و بیچارگی...

 

 

 

 

 

 

می گی من چی کار کنم کجا برم

 

 

 

         زخمام و برم به کی نشون بدم

 

 

 

آخه حرف دلمو به کی بگم

 

       

 

       غیر تو هر جا که باشم می میرم

 

 


پنج شنبه 26 تير 1390برچسب:,

|
 

یه خاطره

                                

 

هر كاري كردم كه تو رو گم كنم از خاطره هام


        به در بسته خوردم و باز از تو گم شد لحظه هام

 


خاطره هاي بودنت چه جور فراموشش كنم


                 دلي كه تو آتيش زدي چه جوري خاموشش كنم

 


  جاي نگاتو پر نكرد هيچ كسي با هر چي كه بود


           انگاري تو خون مني تو پوست و گوشت و تار و پود

 


  دروغ نمي گم بعد تو خيليا رفتن اومدن


                           اما توي نگاه من هيچكدومش تو نشدن


  فكر نكني ازت مي خوام بياي و با من بموني


                       اينا رو گفتم كه فقط صداقتم رو بدوني

 

  من نمي خوام كه مثل تو هرزي باشم توي دمن


            من عاشق عشق مي مونم تو ديگه مردي واسه من

 


پنج شنبه 24 تير 1390برچسب:,

|
 

                 

 بر روی سنگ قبرم ننویسید در جوانی مرد بنویسید پیر شده بود پیر جوانی
بر روی سنگ قبرم ننویسید تنها بود بنویسید بهترین دوستش تنهایی بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید عشق در وجود او نبود بنویسید وجود او عشق بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید عاشق باران بود بنویسید باران موثر ترین داروی او بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید که کم تحمل بود بنویسید مشکلاتش بیش از اندازه بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید روزای آخر غمگین بود بنویسید شاد بود مرگش فرا رسیده بود
بر روی سنگ قبرم ننویسید از دوری یار مرد بنویسید از عشق یار مرد
بر روی سنگ قبرم ننویسید که روز تولدش مرد بنویسید که هرگز متولد نشد
بر روی سنگ قبرم ننویسید نامش مسیح بود بنویسید نامش دیوانه بود

 

بر سنگ قبرم بنویسید خسته بود
اهل زمین نبود، نمازش شکسته بود

بر سنگ قبرم بنویسید شیشه بود
تنها از این نظر که سراپا شکسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید پاک بود
چشمان او که دائما از اشک شسته بود

بر سنگ قبرم بنویسید این درخت
عمری برای هر تبر و ریشه دسته بود

بر سنگ قبر من بنویسید کل عمر
پشت دری که باز نمیشد نشسته بود

 


پنج شنبه 22 تير 1390برچسب:,

|
 

امید

تنها بازمانده یک کشتی شکسته توسط جریان آب به یک جزیره دورافتاده برده شد، او با بیقراری به درگاه خداوند دعا می‌کرد تا او را نجات بخشد، او ساعتها به اقیانوس چشم می‌دوخت، تا شاید نشانی از کمک بیابد اما هیچ چیز به چشم نمی‌آمد.
سرآخر ناامید شد و تصمیم گرفت که کلبه ای کوچک خارج از ساحل بسازد ....

تا از خود و وسایل اندکش را بهتر محافظت نماید، روزی پس از آنکه از جستجوی غذا بازگشت، خانه کوچکش را در آتش یافت، دود به آسمان رفته بود، بدترین چیز ممکن رخ داده بود، او عصبانی و اندوهگین فریاد زد: «خدایا چگونه توانستی با من چنین کنی؟»


صبح روز بعد او با صدای یک کشتی که به جزیره نزدیک می‌شد از خواب برخاست، آن می‌آمد تا او را نجات دهد.


مرد از نجات دهندگانش پرسید: «چطور متوجه شدید که من اینجا هستم؟»
آنها در جواب گفتند: «ما علامت دودی را که فرستادی، دیدیم!»


پنج شنبه 20 تير 1390برچسب:,

|
 

امشب کسی به  سیب دلم  ناخنک زده  است!
بر زخمهای کهنه قلبم نمک زده است!

این غم نمی رود به خدا از دلم، مخواه!
خون است اینکه بر جگر ِ من شتک زده است

قصدم گلایه نیست، خودت جای من، ببین
ما را فقط نه دوست، نه دشمن، فلک زده است!

امروز هم گذشت و دلت میهمان نشد
بر سفره ای که نان دعایش کپک زده است!

هرشب من -آن غریبه که باور نمی کند
نامرد روزگار، به او هم کلک زده است-

دارد به باد می سپرد این پیام را:
سیب دلم برای تو ای دوست، لک زده است!


پنج شنبه 18 تير 1390برچسب:,

|
 


ترا بی هر یقینی و گمانی دوست میدارم
ترا در هر زمینی و زمانی دوست میدارم
ترا در باور اندیشه های ارغوانی ام
بر این باور بمانی یا نمانی دوست می دارم
به تو مثل پریان زمینی عشق می ورزم
ترا مثل خدای آسمانی دوست می دارم
ترا با قد و بالای هلالی ناز می بینم
ترا با چشم و ابروی کمانی دوست می دارم
ترا در بدترین لحظه هایم یاد می آرم
ترا در بی کسی و بی امانی دوست می دارم


پنج شنبه 12 تير 1390برچسب:,

|
 

(کاش از اول میگفتی دوسم نداری)

عاشق نبودی تو من عاشقت بودم

 

 

 

در قبله گاه عشق بودی تو معبودم

 

 

 

آرام و آسوده ،در خواب خوش بودی

 

 

 

یک لحظه من بی تو هرگز نیاسودم

من با نفسهایت نام تو را خواندم

کاش ای هوسبازم،با تو نمی ماندم

روزی که میگفتی من با تو می مانم

روزی که دانستی من بی تو می میرم

روزی که با عشقت ،بستی به زنجیرم

بازنده من بودم،این بوده تقدیرم

خوش باوری بودم پیش نگاه تو

 

 

 

هر دم ز چشمانت خواندم کلامی را

 

 

 

عشق تو چون برگی در دست طوفان بود

 

 

 

دل کندن و رفتن پیش تو آسان بود

روزی به من گفتی دیگر نمی مانم

گفتم که می میرم،گفتی که می دانم

 

 

باور نمی کردم هرگز جدایی را

 

 

 

آن آمدن با عشق ،این بی وفایی را...

 

 


پنج شنبه 10 تير 1390برچسب:,

|
 

روزی زنی نزد شیوانا استاد معرفت آمد و به او گفت که همسرش نسبت به او و فرزندانش بی تفاوت شده است و او می ترسد که نکند مرد زندگی اش دلش را به کس دیگری سپرده باشد.

شیوانا از زن پرسید:" آیا مرد نگران سلامتی او و بچه هایش هست و برایشان غذا و مسکن و امکانات رفاهی را فراهم می کند؟! " زن پاسخ داد: "آری در رفع نیازهای ما سنگ تمام می گذارد و از هیچ چیز کوتاهی نمی کند!" شیوانا تبسمی کرد و گفت:"پس نگران نباش و با خیال راحت به زندگی خود ادامه بده!"

دو ماه بعد دوباره همان زن نزد شیوانا آمد و گفت:" به مرد زندگی اش مشکوک شده است. او بعضی شبها به منزل نمی آید و با ارباب جدیدش که زنی پولدار و بیوه است صمیمی شده است. زن به شیوانا گفت که می ترسد مردش را از دست بدهد. شیوانا از زن خواست تا بی خبر به همراه بچه ها به منزل پدر برود و واکنش همسرش را نزد او گزارش دهد. روز بعد زن نزد شیوانا آمد و گفت شوهرش روز قبل وقتی خسته از سر کار آمده و کسی را در منزل ندیده هراسان و مضطرب همه جا را زیر پا گذاشته تا زن و بچه اش را پیدا کند و دیشب کلی همه را دعوا کرده که چرا بی خبر منزل را ترک کرده اند.

شیوانا تبسمی کرد و گفت:" نگران مباش! مرد تو مال توست. آزارش مده و بگذار به کارش برسد. او مادامی که نگران شماست، به شما تعلق دارد." شش ماه بعد زن گریان نزد شیوانا آمد و گفت:" ای کاش پیش شما نمی آمدم و همان روز جلوی شوهرم را می گرفتم. او یک هفته پیش به خانه ارباب جدیدش یعنی همان زن پولدار و بیوه رفته و دیگر نزد ما نیامده و این نشانه آن است که او دیگر زن و زندگی را ترک کرده است و قصد زندگی با زن پولدار را دارد." زن به شدت می گریست و از بی وفایی شوهرش زمین و زمان را دشنام می داد. شیوانا دستی به صورتش کشید و خطاب به زن گفت:" هر چه زودتر مردان فامیل را صدا بـزن و بی مقدمه به منزل ارباب پولدار بروید. حتماً بلایی سر شوهرت آمده است!" زن هراسناک مردان فامیل را خبر کرد و همگی به اتفاق شیوانا به در منزل ارباب پولدار رفتند. ابتدا زن پولدار از شوهر زن اظهار بی اطلاعی کرد. اما وقتی سماجت شیوانا در وارسی منزل را دید تسلیم شد.

سرانجام شوهر زن را درون چاهی در داخل باغ ارباب پیدا کردند. او را در حالی که بسیار ضعیف و درمانده شده بود از چاه بیرون کشیدند. مرد به محض اینکه از چاه بیرون آمد به مردان اطراف گفت که سریعاً به همسر و فرزندانش خبر سلامتی او را بدهند که نگران نباشند. شیوانا لبخندی زد و گفت:" این مرد هنوز نگران است. پس هنوز قابل اعتماد است و باید حرفش را باور کرد."

بعداً مشخص شد که زن بیوه ارباب هر چه تلاش کرده بود تا مرد را فریب دهد موفق نشده بود و به خاطر وفاداری مرد او را درون چاه زندانی کرده بود. یک سال بعد زن هدیه ای برای شیوانا آورد. شیوانا پرسید:" شوهرت چطور است؟! "

زن با تبسم گفت:" هنوز نگران من و فرزندانم است. بنابراین دیگر نگران از دست دادنش نیستم! به همین سادگی "

 


پنج شنبه 6 تير 1390برچسب:,

|
 


به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از مطالب وبلاگم راضی باشین دوستون دارم ممنونم از نظراتون..
alone.giirl@yahoo.com
نازترین عکسهای ایرانی

 

 

tanha

 

مهر 1391
بهمن 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390
مرداد 1390
تير 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390

 

یک شبی
به سلامتی
نگرانم !
یاد نبردم
یه وقتایی
خیالت
منتظرم...
دلی که بی تو شکست
خدا یا...
تو را بخدا می سپارم
به دنبال تو
یاد دارم...
تنهاترین تنها
دختر غریبه
دلتنگی...
چشمان غمگینم
خداحافظی
غم تو
بس شنیدم داستان بی کسی
نگاه مهربونت

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان entezar و آدرس gharibetanha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





※⋰⋱-❥ ӍǻŖҰǎӍ ✓
※⋰⋱-❥ ŖΩҜšǻΝǎ ✓
Eshghesaharsh.loxblog.com
www.z-e-d.belogfa.com
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

پایگاه خاطره های عاشقانه
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
الوقلیون

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 15
بازدید دیروز : 21
بازدید هفته : 63
بازدید ماه : 62
بازدید کل : 2953
تعداد مطالب : 75
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->