entezar


تو را بخدا می سپارم

                      

تو را که تمام هستیم را با خود میبری و مرا با کوله باری از خاطرات کهنه جا میگذاری. تو را به دست باران می سپارمت که لطافتت همیشه بماند .بدست باد می سپارمت تا  همواره از تو برایم خبر آورد.تو را به دست دلم می سپارم که تا ابد در آن بمانی .تو را بدست خاطراتم می سپارم که در خاطرم بمانیِ  توکه همیشه برایم خاطره بودی .

 انتظار برای دیدار تو

دیگه دارم به چشام یاد میدم که اینقدر انتظار نکشه دارم به قلبم یاد میدم واسه دیدن تو اینقدر بی تاب نباشه به پاهام یاد میدم که اینقدر برای رسیدن به لحظه های بیقراری بی طاقت نباشه میگم دوست من یه فرشته است امروز بی تاب لحظه های با تو بودنم ولی دیگر شیشه صبرم ترک برداشته میترسم بشکند و تو را هرگز نبینم ...هر روز هزار بار با خودم می گویم اندکی صبر سحر نزدیک است.


یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,

|
 

به دنبال تو

          

من به دنبال سر پناهی بودم

برای آرامش خستگی هایم

برای به فراموشی سپردن غم هایم ...

به دنبال نگاهی که از جنس نور باشد،

تا هر شب بتابد بر تاریکی شبهایم ...

من به دنبال دستی بودم

که انگشتانش جای خالی بین انگشتانم را پر کند،

گاهی که از دلتنگی اشک روی گونه ام می غلتد

آن را پاک کند ...

من کسی را می خواستم که روحش لطیف بوده ،

دستانش پر سخاوت و قلبش مهربان باشد،

کسی که من را به خاطر خودم بخواهد ،

مغرور نبوده و آرزویش شادی لحظه هایم باشد ...

من در جستجوی چشمانی همچون لطافت دریا،

به دنبال لبهایی که هیچگاه لبخند را از خاطر نمی برد،

و آغوشی ساده و بی آلایش برای دلتنگی ام بودم ،

که تو را یافتم !

حال ،

از وقتی که تلاطم نگاهم

در مسیر رودخانه چشمانت گم گشته ،

عاشق بودن خویش را احساس کرده ام ...

از زمانی که پرنده کوچک قلبم

بر روی درخت عشق لانه ساخته ،

به خوشبختی در کنار تو ایمان آورده ام

کاش زودتر از اینها تو را یافته بودم ...

 


یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,

|
 

یاد دارم...



یاد دارم در غروبی سرد سرد

میگذشت از کوچه ما دوره گرد

داد میزد کهنه قالی میخرم

دسته دوم جنس عالی میخرم

کاسه و ظرف سفالی میخرم

گر نداری کوزه خالی میخرم

اشک در چشمان بابا حلقه بست

عاقبت آهی کشید بغضش شکست

اول ماه است و نان در سفره نیست

ای خدا شکرت ولی این زندگیست؟

بوی نان تازه هوشش برده بود

اتفاقا مادرم هم روزه بود

خواهرم بی روسری بیرون دوید

گفت آقا سفره خالی میخرید...
 


 

 

 

 


یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,

|
 

تنهاترین تنها

                                

در گذر تنهايي ها

در تاريكي و ظلمات شب...

در هراس از عبور سردت...

در اين پيغام هاي آخري...

تنها عبور اشك را از حاشيه ي چهره ام مي بينم!

 

در بي كسيهاي دور از تو...

در اين لحظات واپسين...

 

در اين آشوب نهايي قلبم..

تنها سراغ آغوش گرم تو را مي گيرم!

 

در تلخي دروغ هايت...

در شيريني نگاهت...

در گرمي حضورت...

در بي كسي خود...

تنها بي وفايي تو را احساس مي كنم!

 

رفتي اما جاي اشك ها ي گرمم هنوز هم آتشگه گرم وجدت مي ماند!

 


یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,

|
 

دختر غریبه

من یه دختر غریبه توی شهر آدمک ها...

مثل آدم های قصه واسه خیلی ااااا معما...

مثل قطره های بارون ، گریه هر لحظه باهامه...

توی بی حاصلی عمر سیب سرخ لحظه هامه...

پر دانایی اوجم، خالی از قدرت پرواز...

پرم از لحن کبوتر تهی از دانش آواز...

گنگ یک سکوت زردم سردم از نگاه مردم...

مثل چهره ی حقیقت طرح از پناه مردم...


یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,

|
 

دلتنگی...

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

امشب اشك هایم می سوزند

در التهاب لحظه رهایی

دل دریاییم امشب طوفانی است

مهتاب شبهایم رخ پنهان می كند

خورشید من بار سفر بر بسته

چشم هایم پر ز تمنا ساز غربت می نوازند

آسمان ابرهای تیره اش را

تنگ در آغوش می فشارد

و بغض گلویش را زار می زند

دیگر پرستویی نیست كه خبر آورد

خبر از بهاری دیگر

وجودم زمستانی است

سراسر سرما و دلتنگی

باد دیوانه وار پیكره ام را می كوبد

تنها ، دل تنگ و بی رمق

خسته از جاده های بی پایان و تیره

تن بی جانم را در امتداد تنهایی جاده

به پیش می رانم

نیك میدانم طلوع دیگری را نخواهم دید

حرف های دلم را به چلچله های عاشق خواهم گفت

تا شاید در بهاری سبز و خرم

در چمن زاری وسیع

بخوانند آواز تنهایی مرا

تا برسد به گوش گل زیبای من

به سرآغاز شعرهایم

 


یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,

|
 

چشمان غمگینم

                                 

رها کن غیر ما را – سوی ما بازآ

منم پروردگار پاک وبی همتا

منم زیبا که زیبا بنده ام را دوست می دارم

تو بگشا دل-پروردگارت با تو می گوید

تو رادر بیکران دنیای تنهایان

رهایت من نخواهم کرد.

تو راه بندگی طی کن .......

عزیزا! من خدایی خوب می دانم ؛

تو دعوت کن مرا برخود،به اشکی –یاخدایی

 

میهمانم کن ،که من چشمان اشک آلوده را دوست می دارم.


شنبه 19 شهريور 1390برچسب:,

|
 

خداحافظی

                

انگاه که ستاره دلم  یکی یکی کم می شد می دیدم که دیگر وقت غروب است صدای  تو هنوز در دل خسته من فریاد می زند صدایت  نوای شعر دریا داشت شعر خورشیدهنوز ان غمی که بدون حتی خداحافظی از  تو جدا شدم مثل سربی گداخته دلم را میسوزاند . اشک هایم را به تو در این لحظه هدیه می کنم که همان خون دلم هست کههنوز از غم تو جاریست .

ان شب آخرین گفتگو من تو هنوز یادم هست هنوز یاد هستم که با چه احساسی

صدایم می زدی . باور کن هم اکنون با این قلم زدنم دلم در حال احتضار چشمایم پر

از ستاره  های بی رنگ است .

چگونه فراموش کنم که اسم تو شیرین ترین اسم و صدای تو نوازش من بود .

آه می کشم ، کریه می کنم ، فریاد می زنم ،‌ چه کنم چه کنم چه کنم .....

قصه من تو قصه خورشید بود ماه .وای من چه تشبیهی را نادیده گرفتم .

به تو  قول می دهم  شب خود را با اشک هایم به شکنجگاه خود تبدیل کنم تا روزی که خبر مرگم را از نسیم سحر بشنوی.

 آری من سان هستم ، خورشید ولی ..........


شنبه 19 شهريور 1390برچسب:,

|
 

غم تو

    

دو دستم ساقه سبز دعایت
گـل اشـکم نثـار خاک پایـت

دلم در شاخه یاد تو پیچیـد
چو نیلوفر شکفتـم در هوایت

به یادت داغ بـر دل مـی نشانـم
زدیده خون به دامن می فشانم

چو نــی گر نالم از سوز جـدایـی
نیستان را به آتش می کشانم

به یادت ای چـراغ روشـن مـن
ز داغ دل بسوزد دامـن مـن

ز بس در دل گل یادت شکوفاست
گرفتـه بـوی گـل پیــراهن مـن

همه شب خواب بینم خواب دیدار
دلـی دارم دلـی بـی تـاب دیدار

تو خورشیدی و من شبنم چه سازم
نه تـاب دوری و نه تاب دیــدار

سـری داریـم و سـودای غـم تـو
پـری داریـم و پــروای غم تـو

غمت از هر چه شادی دلگشاتـر
دلـی داریـم و دریــای غم تـو


شنبه 19 شهريور 1390برچسب:,

|
 

بس شنیدم داستان بی کسی

            

بس شنیدم داستان بی کسی بس شنیدم قصه ی دلواپسی قصه ی عشق از زبان هر کسی گفته اند از می حکایت ها بسی حال بشنو از من این افسانه را داستان این دل دیوانه را چشم هایش بویی از نیرنگ داشت دل دریغا سینه ای از سنگ داشت با دلم انگار قصد جنگ داشت گویی از با من نشستن ننگ داشت عاشقم من قصد هیچ انکار نیست لیک با عاشق نشستن عار نیست کار او آتش زدن من سوختن در دل شب چشم بر در دوختن من خریدن ناز او نفروختن باز آتش در دلم افروختن سوختن در عشق را از بر شدیم آتشی بودیم و خاکستر شدیم از غم این عشق مردن باک نیست خون دل هر لحظه خوردن باک نیست آه می ترسم شبی رسوا شوم بدتر از رسواییم تنها شوم وای از این صد و آه از آن کمند پیش رویم خنده پشتم پوزخندبر چنین نا مهربانی دل مبنددوستان گفتند و دل نشنید پندخانه ای ویرانتر از ویرانه ام من حقیقت نیستم افسانه ام گر چه سوزد پر ولی پروانه ام فاش می گویم که من دیوانه ام تا به کی آخر چنین دیوانگی پیلگی بهتر از این پروانگی گفتمش آرام جانی ؟ گفت : نه گفتمش شیرین زبانی ؟ گفت : نه گفتمش نا مهربانی ؟ گفت : نه می شود یه شب بمانی ؟ گفت : نه دل شبی دور از خیالش سر نکرد گفتمش افسوس او باور نکرد خود نمی دانم خدایا چیستم !یک نفر با من بگوید کیستم !بس کشیدم آه از دل بردنش آه اگر آهم بگیرد دامنش با تمام بی کسی ها ساختم وای بر من ساده بودم باختم دل سپردن دست او دیوانگی ست آه غیر از من کسی دیوانه نیست گریه کردن تا سحر کار من ست شاهد من چشم بیمار من ستفکر می کردم که او یار من ست نه فقط در فکر آزار من ستنیتش از عشق تنها خواهش است دوستت دارم دروغی فاحش است یک شب آمد زیر و رویم کرد و رفت بغض تلخی در گلویم کرد و رفت مذهب او هر چه باداباد بود خوش به حالش کین قدر آزاد بود بی نیاز از مستی می شاد بود چشم هایش مست مادر زاد بود یک شبه از قوم سیرم کرد و رفت من جوان بودم پیرم کرد و رفت.....


شنبه 19 شهريور 1390برچسب:,

|
 

نگاه مهربونت

                                      

چه نگاه مهربونی داشت .وقتی میخندید چشمهاشم  هم میخندید عاشق چشمام بود ولی من عاشق اون چشمهای پر از صداقتش بودمنگاهم که تو نگاهش گره میخورد عشق  تو چشماش موج میزد .چشماش برق عجیبی داشت وقتی باهام حرف میزد صداش میلرزید  .وقتی دستام توی دستاش بود لرزشی که توی تموم وجودش بود رو حس میکردم اما هیچ وقت نخواستم بدونم چرادلش رو شکستم گفتم  عاشقت نیستم گفتم فقط دوست دارم باورش نمی شد شوکه شده بود میلرزید اما نه از عشق .اینبار میلرزید چون باورش نمیشد گفتم برو دیگه دوست ندارم ،گفتم هیچ وقت  دوست نداشتم .من چه بیرحم دلش رو شکسته بودم  گریه کرد آروم فقط اشک میریخت و میگفت دوروغه  . ،یعنی همه این سالها فقط بازی عشق میکردی . گفتم  قلب من از سنگه .میدونی که سنگ عاشق نمیشه.فریاد زد گفت دروغگو دروغ نگو تو عاشقمی ولی من فقط خندیدم گفتم :عشق .من حتی معنی عشق رو نمی دونم چه برسه به عاشقی .دیوونه شدی عشق فقط یه بازی، یه بازی  بچه گونه .متاسفم من بازی عشق و دوست ندارم .گفتم عشق یه دروغه که ما آدمها به دلمون میگیم.

اون باورش نمیشد کسی که سالهاست عاشقش بوده کسی که فکر میکرد اون هم عاشقشه الان بگه همش یه بازی بوده. تو سوالات  ذهنش گم شده بود میون خاطرات دنبال یه اشتباه بود  اما چی بود اون اشتباه؟؟

ولی جدایی به من این رو  آموخت که  عاشقشم بدون اون نتونستم حتی نفس بکشم دستام تو تاریکی شبها فقط دنبال دستهای مهربون اون بود.

گفتم عشق من.گفت بازم بازیه .گفتم نه اومدم بمونم برای همیشه .تا آخر عمرم پیشتم .گفت دروغه .گفتم تو چشمان نگاه کن ببین چی میبینی .نگاهش کردم نگاهم کرد .چشمها در هم گره خورد و اینبار قلبم سخن گفت: عــاشقم، عـــاشقتم، عاشقت بودم اما دلم رو زنگار گرفته بود من و ببخش......

 


شنبه 19 شهريور 1390برچسب:,

|
 

افسوس که کسی نیست.......

افسوس که کسی نیست........

افسوس که کسی نیست تاگذشته های پرملالم را از من بگیرد

وآینده ای پراز شادی را به قلبم هدیه کند

افسوس که کسی نیست!

تا بار فراق وجدایی را از دوش من بردارد

وکوله باری از محبت خویش را جایگزین آن کند

افسوس که کسی نیست.......

از من بخواهد ناگفته های قلبم را که عمریست خک خورده سینه ام شده است را برایش بازگو کنم

ودر پاسخ عشق بی پایانش را نثار دل بیمارم کند!

افسوس.........

افسوس که در این روزگار کسی نیست

جز سکوت وتنهایی و دلتنگی که عمری گوشه نشین قلبم شده اند

وهروز غم را بادلم همخوانی می کنند.


شنبه 19 شهريور 1390برچسب:,

|
 

فریاد زدم

فریاد زدم دوستت دارم صدایم را نشنیدی!

اعتراف کردم که عاشقم ، جرم مرا باور نکردی!

گفتم بدون تو میمیرم ، لبخندی تلخ زدی !

از دلتنگی ات اشک ریختم ، چشمهای خیسم را ندیدی!

چگونه بگویم که دوستت دارم تا تو نیز در جواب بگویی که من هم همینطور!

چگونه بگویم که بی تو این زندگی برایم عذاب است ، تا تو نیز مرا درک کنی!

صدای فریادم را همه شنیدند  جز او که باید میشنید!

اشکهایم را همه دیدند!

آشیانه ای که در قلبت ساخته ام تبدیل به قفسی شده که تا آخر در اینجا گرفتارم!

گرفتار عشقی که باور ندارد مرا ،

فکر میکند که این عشق مثل عشقهای دیگر این زمانه خیالیست ، حرفهای من بیچاره دروغین است!

حالا دیگر آموخته ام که کلام دوستت دارم را بر زبان نیاورم ، دیگر اشک نریزم و  درون خودم بسوزم !

اگر دلتنگت شدم با تنهایی درد دل کنم و اگر مردم نگویم که از عشق تو مردم !

اما رفتنم محال است ، عشق که آمد ، دیگر رفتنی نیست ، جنون که آمد ، عقل در زندگی حاکم نیست!

آنقدر به پایت مینشینم تا بسوزم، تا ابد به عشقت زندگی میکنم تا بمیرم !

گرچه شاید مرا به فراموشی بسپاری ، اما عشق برای من با ارزش و فراموش نشدنیست است!


شنبه 19 شهريور 1390برچسب:,

|
 

عشقم

 

 

وقتی گفتی دوستت دارم گریه امونمو برید / اشکام به روی گونه هام غلتید مثل مروارید

 

 

تب کردم من به خاطرت خواستم جونم بشه فدات / اما نذاشتی نازنین، گفتی فدای غصه هات

 

 

وقتی گفتی دوستت دارم لکنت گرفت زبونت / اشکای من رو که دیدی گریه برید امونتو

وقتی گفتی دوستت دارم دنیا چرخید دور سرم / یه دنیا عاشقت شدم گفتی بمون دور و برم

وقتی گفتی دوستت دارم حبس شد نفس تو سینه ام / گفتی نگاه کن عشقمو تموم هستیم همینه.

 


شنبه 19 شهريور 1390برچسب:,

|
 

/خسته ام/

خسته ام ازحرف هـای تکراریخـسته ام ازلبخـــــند اجباری

خسته ام ازبغـــض های بیهوده  خسته ام ازغم های نیاسوده

خســته ام ازتلخی شـــــبــــها  خســـــته ام ازدیدن رویـــــــا

خســـــته ام بـــــس کشـیـــدم غـــم هـرنـاکـسی

خــــــسته ام بس کـه نـالــــیدم دربـــــی کسی

خسته ام ازقلبـــــهای دردست ها بازیـچــه شد

خـــــــسته ام ازقلب های شـکسـتـه درمان نشده

خســــته ام ازگـــــریــــــــه هــــای زار وزار

خسته ام ای خدا؟چــرامنــونمیرســونی به دیـدار؟



پنج شنبه 15 شهريور 1390برچسب:,

|
 

جدایی

 جـ ــ دایـ ــ ـی

    

چه خــوش روزی بود روزآشــنایی

میـرسـیدازقـلـب هــرکـدام  ندایــــی

کـه عـاشـق شــدن نیــســـت گناهـی

گـــنــاهــش فقــط هـــسـت جـــدایـی

جـــــــــدایـــی نــبــــود از روزاول

جــــــدایــی رابــنـا کـــردبـی وفایی

    


پنج شنبه 14 شهريور 1390برچسب:,

|
 

وقتی تو نباشی

 زندگی ادامه داره حتی وقتی تو نباشی
اگه آشنا بمونی یا مثل غریبه ها شی


حتی وقتی واژه عشق با خیانت هم نفس شه
یا اگه تموم دنیا واسه پرهام قفس شه


زندگی ادامه داره به جلوی قصه ی تکرار
حتی وقتی  نبض ساعت بخوابه رو دست دیوار


حتی وقتی شعله عشق، تو نگاهی بی رمق شه
یا اگه دفتر شادی روزی خالی از ورق شه


زندگی ادامه داره خوب و بد ، سفید و مشکی
تا زمانیکه یه لبخند میشکنه، می چکه اشکی


کسی پله های اون رو به عقب بر نمیگرده
ولی میتونه ببینه که گذشته ها چه کرده


زندگی ادامه داره ، با من و تو، بی من و تو


 



پنج شنبه 12 شهريور 1390برچسب:,

|
 

یهودا

مــرا بازیــچـه خود ســاخت چون موســی کـه دریــــا را

فــراموشـش نخـــواهــم کــرد چون دریـــا که موسی را

 

نســــیم مســــت وقتی بوی گـــل میداد حـــس کردم

کـــه ایــن دیــــوانه پــر پــر می کنــد یک روز گــل ها را

 

خـــیانت قــصه ی تلـــخی اســت امــا از که می نـالم؟

" خــــودم " پـــرورده بــــودم در حــواریــــون یـهــــودا را

 

خــیانت غیرت عـشق است وقتی وصـل ممـکن نیست

چــــه آســــان ننگ مــی خــــوانند نـــیـــرنگ زلــیخا را!

 

کســـی را تاب دیدار ســـر زلـــــف پریشــــان نیســـت

چــرا آشــــفته می خواهـــی خـــــدایا خاطــــر ما را؟!

 

نـــمی دانــم چـه نفرینــــی گریــبانگیر مــــجنون است

که وحشــی مــی کند چشــمانش آهــوهای صحرا را

 

چــه خواهـــد کــرد با ما عـشق؟ پرسیدیم و خندیدی

فقــــط با پاســـخت پیچیــــــده تر کــــــردی معمــــا را

 

                                               "فاضــــل نظــــری"

 

              


پنج شنبه 6 شهريور 1390برچسب:,

|
 

تنهای تنها هستم !!!؟

می گویند رسم زندگی چنین است

می آیند....

              می مانند.....

                               عادت می دهند.....

                                                          و می روند....

  و تو خود می مانی ....

                               و تنهاییت .....

رسم ما نیز چنین شد ...

 آمدیم...

           ماندیم ....

                         عادت کردیم

و حال که وقت رفتن است.....

                                       می فهمیم که چه تنهاییم....

و رفتنی شدیم...

                            برگشته ایم تا چند سطر ترانه ی دلتنگی سر دهیم...

 

 


پنج شنبه 2 شهريور 1390برچسب:,

|
 


به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از مطالب وبلاگم راضی باشین دوستون دارم ممنونم از نظراتون..
alone.giirl@yahoo.com
نازترین عکسهای ایرانی

 

 

tanha

 

مهر 1391
بهمن 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390
مرداد 1390
تير 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390

 

یک شبی
به سلامتی
نگرانم !
یاد نبردم
یه وقتایی
خیالت
منتظرم...
دلی که بی تو شکست
خدا یا...
تو را بخدا می سپارم
به دنبال تو
یاد دارم...
تنهاترین تنها
دختر غریبه
دلتنگی...
چشمان غمگینم
خداحافظی
غم تو
بس شنیدم داستان بی کسی
نگاه مهربونت

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان entezar و آدرس gharibetanha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





※⋰⋱-❥ ӍǻŖҰǎӍ ✓
※⋰⋱-❥ ŖΩҜšǻΝǎ ✓
Eshghesaharsh.loxblog.com
www.z-e-d.belogfa.com
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

پایگاه خاطره های عاشقانه
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس
قیمت پرده اسکرین
کاشی سازی

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 4
بازدید دیروز : 1
بازدید هفته : 5
بازدید ماه : 6
بازدید کل : 3340
تعداد مطالب : 75
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->