entezar


یک شبی

 
یک شبی مجنون نمازش را شکست
  بی وضو در کوچه لیلا نشست  
عشق آن شب مست مستش کرده بود
  فارغ از جام الستش کرده بود
  سجده ای زد بر لب درگاه او
پر زلیلا شد دل پر آه او
  گفت یا رب از چه خوارم کرده ای
  بر صلیب عشق دارم کرده ای
جام لیلا را به دستم داده ای
  وندر این بازی شکستم داده ای  
نشتر عشقش به جانم می زنی
دردم از لیلاست آنم می زنی
  خسته ام زین عشق، دل خونم مکن  
من که مجنونم تو مجنونم مکن   
مرد این بازیچه دیگر نیستم
 این تو و لیلای تو ... من نیستم
 گفت: ای دیوانه لیلایت منم
  در رگ پیدا و پنهانت منم
  سال ها با جور لیلا ساختی
  من کنارت بودم و نشناختی  
  عشق لیلا در دلت انداختم  
صد قمار عشق یک جا باختم
     کردمت آوارهء صحرا نشد
گفتم عاقل می شوی اما نشد
 سوختم در حسرت یک یا ربت
غیر لیلا برنیامد از لبت  
روز و شب او را صدا کردی ولی
  دیدم امشب با منی گفتم بلی  
مطمئن بودم به من سرمیزنی
  در حریم خانه ام در میزنی
   حال این لیلا که خوارت کرده بود
  درس عشقش بیقرارت کرده بود
     مرد راهش باش تا شاهت کنم
  صد چو لیلا کشته در راهت کنم


دو شنبه 10 بهمن 1390برچسب:,

|
 

به سلامتی

 

به سلامتی دست هایمان که تنها نمی رقصند
جامی دیگر را می شکنم !
هنوز چند میخانه ی دیگر مانده که فریاد بزنیم:
" ما نخورده مستیم ! "
برقصان مرا !
                         ... ...در هوای کلماتت
                                                      پروازم ده !
                                                                      سبک تر شده ام
دریغ نکن !
                                                                                                      جامی دیگر بریز .
 امشب را تو ساقی من باش
                                         بیا به سلامتی رویاهایمان تا طلوع
شراب بازی کنیم !
                                      جامی دیگر بریز .
                                                                  به سلامتی . . .
به سلامتی عشق . .

                                

 


یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:,

|
 

نگرانم !

 

نگرانم ! براي روزهايي که ميايند تا از تو تاوان بگيرند و تو را مجازات کنند
نگرانم ! براي پشيماني ات، زماني که هيچ سودي ندارد
نگرانم برای عذاب وجدانت ، که تو را به دار میکشد و می کشد
روزگاري رنج تو رنجم بود
اما روزها خواهند گذشت
... ...
و تو آري تو
آنچه را به من بخشيدي
ز دست ديگري باز پس خواهي گرفت
و آنچه که من به تو بخشیدم ، هیچگاه نخواهی یافت !!

 


یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:,

|
 

یاد نبردم

 

 

 

 

من هیچگاه تو را از یاد نبردم ...

هنوز هم چشمم به راهیست که شاید تو را بازگرداند

من تو را هرگز نداشتم اما ...
...
با تو زندگی کردم جوانیم را ...

با لبخندت خندیدم ... با اشکت اشک ریختم

ساعت ها منتظر ماندم برای دیدنت ...

حرف شنیدم از جنس ملامت ...

اما دلم انتخابش را کرده بود ...

او تو را بهانه ویرانی خود میخواست ...

در میان ویرانه های این دل هنوز صوت زیبای نامت را میتوان شنید ...

من غرق انتظار چشم به راه دارم .. بیا .

 




یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:,

|
 

یه وقتایی

 

یه وقتایی لازم نیست

بین دو نفر حرفی زده بشه

همین که دستت رو آروم بگیره
...
یه فشار کوچیک بده

همین تموم گفتنی هاست
                               

 


یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:,

|
 

خیالت

 

تو چشم گذاشتی...

                            و من گم شدم

                                                          در خیالت!
                

 


یک شنبه 22 آبان 1390برچسب:,

|
 

منتظرم...

                        


ميدوني چقدر دلم برات تنگه بي معرفت ؟ حاظرم تو قعر اتيش جهنم باشم اما تو رو در اغوش داشته باشم ... ميدوني من با وجود عذابي كه بي تو میکشم چرا خودم رو نكشتم ؟!!

چون هنوز عاشقتم و اميدوار ... همينه كه باعث ميشه من به اينهمه خواري و متلك ديگران تن بدم و دم نزنم

وقتي عاشق كسي باشي نميتوني خودت رو بكشي مگر اينكه عاشق به اين نتيجه برسه كه معشوقش بدون اينكه لحظه اي به عاشقش فكر كنه داره از زندگيش لذت ميبره و پي خوشي و ناز و نعمت خودشه اونوقتکه عاشق ديگه دليلي براي زندگي كردن نداره اين ميشه كه ناخوداگاه دست به خودكشي ميزنه ...

اما من هنوز به تو اميدوارم و منتظر ... علی روزگار سختي رو ميگذرونم كه اگر در كنارم بودي اينها سختي نبودند بلكه بزرگترين لذت زندگيم ميشدند اما چه سود كه نيستي ...

میدونم منتظر نشستي كه من بالاخره روزي خسته بشم و برم دنبال زندگيم اما زهي خيال باطل ... من تا نفس دارم روي اين عشق پافشاري ميكنم من ميدونم روزي به كنارم بر ميگردي اما نميخوام شرمنده و شرمسار ببينمت ميخوام استوار و محكم ببينمت درست مثل اقا دكتري كه از صداي پاش وقار و متانت بباره مهم نيست من اون موقع در چه حال و روزي باشم اما ميخوام تو رو استوار ببينم و بهت افتخار كنم اين يكي از بزرگترين ارزهام بود يادته ؟؟؟

دلم دستهای نازنینتو میخواد علی خبری از خودت بهم بده بی معرفت دلم داره میترکه بی وفا

حالم عوض ميشه

حرف تو كه باشه

اسم تو بارونه

عطر تو همراشه


پ . ن  . گاهی به گوشم میرسه که میگن این نامه ها مال خودم نیست ... در جواب باید بگم واقعا متاسفم اونی که اهل دل باشه خودش میفهمه که این نوشته ها فقط میتونه ازدرون قلب و احساس من جاری بشه و بس


همیشه عاشقت علیرضا


 


شنبه 2 مهر 1390برچسب:,

|
 

دلی که بی تو شکست

                  


گفتی که بنویس من میخونم گفتی حرفاتو بنویس من حتما میخونم کاش حرف دلمو میخوندی ترکم نمیکردی کاش نمیگفتی میرم آره از چی بنویسم از گریه هام از ناله هام از هق هق شبانه هام از غصه هام از چی برات بگم .

این آهنگ و دوست داشتی بخونم اما بلد نبودم برات میزارم .

هرگز نخواستم که تورو با کسی قسمت بکنم *،* یا از تو حتی با خودم یه لحظه صحبت بکنم...

هرگز نخواستم به تو عادت بکنم *،* بگم فقط ماله منی ، به تو جسارت بکنم !!! من خواستم

انقدر ظریفی که با یک نگاه هرزه می شکنی ، اما تو خلوت خودم تنها فقط ماله منی ، هرگز نخواستم که به داشتن تو عادت بکنم ، بگم که فقط ماله منی به تو جسارت بکنم ؟؟؟...

ترسم اینه که رو تنت جای نگاهم بمونه *،* یا روی تیشه نگاهت غبار آهم بمونه...من دوست داشتم بمونه که مونده

 تو پاک و ساده مثل خواب ، حتی با بوسه میشکنی ، شکل همه آرزوهام ، تجسم خواب منی ...

حتی با اینکه هیچ کس ، مثل من عاشق تو نیست ، پیش تو آینه چشمام حقیره لایق تو نیست

حقیره لایق تو نیست


شنبه 2 مهر 1390برچسب:,

|
 

خدا یا...

                                    

سلام خدا. خوبی خدا؟ منم خوبم. میدونی، خیلی خوب. خوبم ولی تو باور نکن. نمیدونم، اصلا واست مهم هست حالم، اصلا می بینیم یا نه؟ اصلا از حال و روزگارم خبر داری؟

نمیدونم کی هستی. نمیدونم چی هستی! فقط میدونم بهت میگن خدا. اونوقت ها که بچه بودم، مامانم همیشه دوستت داشت. همیشه صدات می کرد. می گفت خدا منو بهشون داده. می گفت خدا مواظبته، خدا دوستت داره. مادرم اینقدر عاشقونه دوستت داشت که منم عاشقت کرد. مادرم با اسمت گریه می کرد، صدات می کرد، دعات می کرد. مادرم خیلی دوستت داشت. من هم مادرم رو خیلی دوست داشتم. مادرم تو رو به من داد.

بهت میگن خدا. صدات میزنن خدا. خدا! نمیدونم اصلا هستی یا نه. نمیدونم شاید اصلا وجود نداشته باشی. خدایا ناراحت نشو. بهم حق بده، من هیچوقت ندیدمت خدا. هیچوقت. خدا هستی که باش. بزرگ هستی که باش. تو مگه خدای من نیستی؟ چرا هیچوقت نیومدی پیشم؟ چراصدات کردم و جوابم ندادی؟ مگه نمی گن بزرگی؟ مگه مهربون نیستی؟ پس چرا هیچ وقت نگرانم نشدی، جوابم رو ندادی؟ چرا دلت واسم نسوخت! خدایا درسته که گناهکارم. ولی آخه خدا، گناه دارم! پس چرا دلت واسم نمی سوزه؟

میگن تو از همه چیز خبر داری. از حقیقت چشم ها و نگاه ها. از راز دل ما آدم ها. راست میگن خدا؟ خب من الآن دلم میخواد پیشم باشی. خدا هم هستی که باش. من دلم میخواد آرومم کنی. بغلم کنی. دلم میخواد بغلت گریه کنم. آخه من جز تو دیگه کی رو دارم؟ کی نزدیک تر از تو؟ تو که از قلب آدم ها خبر داری. تو که از دلم خبر داری، من الآن دلم تو رو میخواد، که پیشم باشی. پس تو چرا دلت منو نمی خواد؟

دلم میخواد ببینمت. دلم میخواد رو در رو باهات حرف بزنم. تموم حرفایی رو که یه عمر توی دلم باهات زدم و جوابش رو ندادی. حرفایی که فقط توی دلم باهات زدم. دلم میخواد ببینمت. دلم میخواد حرفام رو داد بزنم! دلم میخواد بغض توی گلوم بشکنه. ببین! اشک توی چشم هام خشک شد خدا، ولی هنوز نیومدی. خدایا پس تو کجایی؟ خدایا، ببین! من “دقیقا” اینجام. “تو” دقیقا کجایی؟!!

خدایا؟ ای کاش بودی!! کاش بودی. راست راسکی هم بودی. کاش وجود داشتی. کاش واقعا دنیا خدا داشت. کاش منم خدا داشتم. کاش خدای من خوب بود. مهربون بود. مهربونتر از تو. کاش یه خدا بود. یه خدا که مغرور نبود. بزرگ بود اما به اندازه فهم ما کوچیک میشد. اینقدر کوچیک که می شد بغلش کرد! اینقدر که می شد روی شونه هاش هق هق گریه کرد. ازش گله کرد، باش حرف زد، بابا اصلا بهش نق زد! داد زد! خدا که مثل ما آدما نیست که دلخور شه، ناراحت شه. خدا، خداست! خدا که با این کارا کوچیک نمیشه! خدا با همین کاراشه که با ماها فرق داره، که بهش میگن خدا! خدایا کاش اینقدر به خودت مغرور نبودی! کاش اینقدر احساس خدا بودن نمی کردی!

کاش خدا بزرگ بود، اما مهربون بود. کاش خدا راست راساکی کمکمون می کرد. به همه مون. چه اونی که نماز میخونه چه نمی خونه. چه مسلمون و چه کافر. کاش خدا همه رو کمک می کرد. کاش همه رو دوست داشتی خدا. هم اونایی رو که دوستت دارن، هم اونا که دوستت ندارن. کاش دلت واسمون می سوخت . اصلا کاش خدا دل داشت! کاش بودی. کاش خدا بودی ولی دلت می سوخت. کاش خدا بودی ولی “می فهمیدی” که تو فقط خدای آدم خوبا نیستی. خدای همه ای. کاش “می فهمیدی”  گناهکارا گناهکارن. ولی بازم گناه دارن! گناه دارن که بسوزونیشون!

خدایا مگه میشه چیزی رو آفرید و دوستش نداشت؟ خدایا مگه تو ما رو نساختی؟ مگه نمیگن ما رو آفریدی؟ خدا خب چرا این همه بهمون سختی میدی؟ ها؟ نمی تونم تصور کنم که چیزی رو که خودم ساختم، دلم بیاد خودم با دستای خودم خرابش کنم. اذیتش کنم. بسوزونم. عذابش بدم. فشار قبر براش بیارم! تیکه تیکه اش کنم، جونش رو ذره ذره بگیرم. یه عمر بچرخونمش و آخر سر بزارمش توی سینه خاک! خدایا من دلم نمیاد با چیزی که ساختم اینکار رو کنم. خودت هم خوب از دلم خبر داری. پس تو چطور دلت میاد اینکارها رو با ما کنی؟ یعنی تو از من هم کمتر مهربونی؟ از یه بنده گناهکارت؟!! این اون مهربونیته که میگن؟ آره؟

خدایا نیستی. نه نیستی. وجود نداری. همش الکیه. خرافاته!… اینا رو میگم چون میدونم از دستم ناراحت نمی شی. اصلا حرفهای یه آدم کوچیکی مثل من چرا باید ناراحتت کنه؟ خودت خوب میدونی راست یا دروغ، جزئی از دنیای من شدی. بخشی از باورم هستی. بخشی از دنیای قشنگم، جزئی از رنگین کمون آرزوهام. تصور دنیایی بدون خدا، برام مثل یه کابوس وحشتناک میمونه. ولی بهم حق بده. خسته شدم. خیلی خسته شدم خدایا. دوست دارم بیای و یه کشیده بخوابونی بیخ گوشم، اما فقط بیای. فقط لمست کنم، حتی اگه لمس تنت واسم دردناک باشه.

خدایا خیلی خوابم میاد. چشام دیگه باز نمی شن. میشه برم بخوابم؟ خدا؟ میشه امشب بیای به خوابم؟ تورو خدا. میدونم من اگه خیلی باشم فقط یه آدمم و تو خدایی. ولی یکم منو دوسم داشته باش. دوسم داری خدا؟ راستی خدایا؟ نکنه یه وقت فکر کنی دیگه دوستت ندارم ها. ببین! ببین چقدر باهات حرف زدم! چقدر واست نوشتم! اگه نیستی، پس من دارم واسه کی مینویسم؟

خدایا میخوام بخوابم. میشه امشب بیای به خوابم؟ توروخدا به خوابم بیا. توی بیداری نمیای، میشه یه بار توی خواب ببینمت؟ دلم خیلی واست تنگ شده. دوست دارم توی خواب باهات حرف بزنم. خواهش می کنم بیا… میخوام ببینمت. کلی حرف دارم واست تعریف کنم. تعریف کنم و از آدمات بگم. از این دنیایی که کاش هیچوقت دست به  ساختنش نمی زدی.

خدایا بیا و امشب، فقط همین یک شب خدا نباش. مثل خود من باش. همین یک بار… کنارم باش.

 


شنبه 2 مهر 1390برچسب:,

|
 

تو را بخدا می سپارم

                      

تو را که تمام هستیم را با خود میبری و مرا با کوله باری از خاطرات کهنه جا میگذاری. تو را به دست باران می سپارمت که لطافتت همیشه بماند .بدست باد می سپارمت تا  همواره از تو برایم خبر آورد.تو را به دست دلم می سپارم که تا ابد در آن بمانی .تو را بدست خاطراتم می سپارم که در خاطرم بمانیِ  توکه همیشه برایم خاطره بودی .

 انتظار برای دیدار تو

دیگه دارم به چشام یاد میدم که اینقدر انتظار نکشه دارم به قلبم یاد میدم واسه دیدن تو اینقدر بی تاب نباشه به پاهام یاد میدم که اینقدر برای رسیدن به لحظه های بیقراری بی طاقت نباشه میگم دوست من یه فرشته است امروز بی تاب لحظه های با تو بودنم ولی دیگر شیشه صبرم ترک برداشته میترسم بشکند و تو را هرگز نبینم ...هر روز هزار بار با خودم می گویم اندکی صبر سحر نزدیک است.


یک شنبه 27 شهريور 1390برچسب:,

|
 


به وبلاگ من خوش آمدید امیدوارم از مطالب وبلاگم راضی باشین دوستون دارم ممنونم از نظراتون..
alone.giirl@yahoo.com
نازترین عکسهای ایرانی

 

 

tanha

 

مهر 1391
بهمن 1390
آبان 1390
مهر 1390
شهريور 1390
مرداد 1390
تير 1390
خرداد 1390
ارديبهشت 1390
فروردين 1390

 

یک شبی
به سلامتی
نگرانم !
یاد نبردم
یه وقتایی
خیالت
منتظرم...
دلی که بی تو شکست
خدا یا...
تو را بخدا می سپارم
به دنبال تو
یاد دارم...
تنهاترین تنها
دختر غریبه
دلتنگی...
چشمان غمگینم
خداحافظی
غم تو
بس شنیدم داستان بی کسی
نگاه مهربونت

 


تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان entezar و آدرس gharibetanha.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





※⋰⋱-❥ ӍǻŖҰǎӍ ✓
※⋰⋱-❥ ŖΩҜšǻΝǎ ✓
Eshghesaharsh.loxblog.com
www.z-e-d.belogfa.com
کیت اگزوز
زنون قوی
چراغ لیزری دوچرخه

 

پایگاه خاطره های عاشقانه
کیت اگزوز ریموت دار برقی
ارسال هوایی بار از چین
خرید از علی اکسپرس

 

RSS 2.0

فال حافظ

قالب های نازترین

جوک و اس ام اس

جدید ترین سایت عکس

زیباترین سایت ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

بهترین سرویس وبلاگ دهی

 

ورود اعضا:


نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز : 1
بازدید دیروز : 3
بازدید هفته : 4
بازدید ماه : 108
بازدید کل : 2891
تعداد مطالب : 75
تعداد نظرات : 18
تعداد آنلاین : 1



.: Weblog Themes By www.NazTarin.Com :.


--->